فهرست مطالب:

من با یک دوست مسموم از بین رفتم و صفر پشیمانم
من با یک دوست مسموم از بین رفتم و صفر پشیمانم

تصویری: من با یک دوست مسموم از بین رفتم و صفر پشیمانم

تصویری: من با یک دوست مسموم از بین رفتم و صفر پشیمانم
تصویری: شفا خدعت توأمتها !! 2024, مارس
Anonim

من روز گذشته پستی در خوراک دوست سابقم دیدم. او زیبا و سرزنده به نظر می رسید. او در کنار یک مرد خوش تیپ لبخند می زد. اقیانوس در پس زمینه بود و احساس غربت کردم.

من و او عادت داشتیم ناهار را ملاقات کنیم و در فروشگاه ها گشت بزنیم. شب هایی که بچه نداشتیم با هم تماس می گرفتیم - گاهی برای nachos دور هم جمع می شدیم و گاهی اوقات به راحتی ساعت ها صحبت می کردیم.

او دوست مادر طلاق من بود. کسی که به من نشان داد چگونه می توانم روی برنامه های همسریابی ضربه تند بزنم و خاک برخی از دوستان قدیمی دبیرستانی ام را که مدتی است ندیده ام به من داد.

ما می توانیم مشاوره های مد و جنسیت را انجام دهیم

او از من صحبت كرد تا وقتی كه دوباره وارد دوست شدم شجاعت تراشیدن قسمتهای خانمم را بدست آوردم. به او گفته بودم که می خواهم اما جرات نکردم زیرا از آنچه بعد از چند بچه داشتن در آنجا می دیدم ترسیدم. او برای من پیوندی به تصاویر انواع مختلف ولوس فرستاد ، و به من اطمینان داد مردی که قرار بود با او باشم به هیچ وجه اهمیتی نخواهد داشت و اگر بخواهم باید تراشیده شوم.

با این حال ، با گذشت چند ماه از دوستی ما ، متوجه شدم که تلفن من خیلی زنگ می خورد - حتی اگر به او بگویم که کارهای زیادی برای انجام دادن دارم و به او برمی گردم. اگر می دانست من در یک قرار ملاقات ویژه با یکی از بچه هایم هستم یا اگر با دوست دیگری هستم او تماس می گرفت یا پیام می داد.

احساس می شد که او به وقت من احترام نمی گذارد. اگر من به او برنگردم او عصبانی خواهد شد. شبهای قرار ملاقات ما از هوای خنک به سراغ او می آمد که ناامیدانه می خواست کاری را با کسی انجام دهد - هر کسی ، بنابراین مجبور نیست تنها باشد. او هرگز راه من را طی نکرد ، اما همیشه می خواست که 40 دقیقه رانندگی را به او برسانم.

به طور خلاصه ، من احساس کردم از مزیت استفاده شده استفاده می کنم

من تعجب کردم که آیا او حتی برای دوستی من ارزش زیادی قائل است یا فقط می خواهد کسی وقتی قرار ملاقات با مرد یا دوست دیگری ندارد خلا the را پر کند. بنابراین از او در این باره سال کردم. من با احساسات خود صادق بودم ، اما بی ادب نبودم.

او عذرخواهی کرد و به نظر وحشت زده آمد. من این را فهمیدم زیرا من به عنوان یک مادر تنها ، می دانستم که مبارزاتی که با آن به وجود آمده است. بعضی اوقات شما فقط در حالت زنده ماندن هستید.

سپس ، دوباره این اتفاق افتاد

و دوباره.

من با یک مرد آشنا شدم و سریع به او افتادم. او قبل از تغییر سریع موضوع به او برای شنیدن چند دقیقه آنجا بود - او بدبخت ، تنها بود ، پول نداشت و واقعاً روزهای سختی را پشت سر می گذاشت.

من دیگر در مورد خودم صحبت نکردم و هر وقت ممکن بود در کنار او بودم.

اما دوباره ، او بیش از حد از من می خواست. تلفن من منفجر می شود. او ساعت 7 صبح با من تماس می گرفت و گریه می کرد در مورد چیزی به طور منظم.

ساکت شدم و واقعاً نمی دانستم چگونه شرایط را کنترل کنم و تصمیم گرفتم که لازم است دوباره با او صحبت کنم. من توضیح دادم که من با بچه ها ، کار و رابطه جدیدم خیلی شلوغ هستم ، به همین راحتی نمی توانستم صداپیشگی او شوم. سپس ، این واقعیت را مطرح کردم که او هرگز به دیدن من نیامده و یا حتی نمی خواست آنچه در زندگی من می گذرد را بشنود.

او کمی منفجر شد و به من گفت که من بیش از حد بر روی رابطه ام تمرکز کرده ام و احساس می کرد که دارم او را رها می کنم.

این دو سال پیش بود و ما از آن زمان تاکنون صحبتی نکرده ایم

من همیشه فکر می کردم قبل از تماس با او اجازه می دهم خنک شود ، اما حقیقت این است که دلم برای او تنگ نشده است. در حقیقت ، من بعد از اینکه صحبت را متوقف کردیم احساس آرامش و آرامش بیشتری کردم و تعجب کردیم که چرا دوستی را تا زمانی که من ادامه داده ام ادامه داده ام.

من حدس می زدم که من فکر می کردم همه چیز تغییر خواهد کرد و به حالت قبل برمی گردد وقتی که ما برای اولین بار با هم ملاقات کردیم و با هم پیوند خوردیم که ما هر دو در مکانی از زندگی خود بودیم و هرگز فکر نمی کردیم که باشیم - با بچه ها مجرد و زندگی را ادامه می دهیم مال ما.

با نگاهی به عکس به ظاهر خوشحالش دلم برای او تنگ شد. دلم برای گفتگوهایمان تنگ شده بود ، دلم برای ناچوها تنگ شده بود ، دلم برای پرسیدن از اینکه در قرار ملاقاتم چه لباسی می پوشم از دست دادم.

اما می توانید شخصی را از دست بدهید و دیگر او را در زندگی خود نخواهید. شما می توانید شخصی را از دست بدهید و بدانید که خلا gap وی با چیزی که احساس سلامتی بیشتری دارد برطرف خواهد شد.

بله ، دلم برای او تنگ شده است ، اما آیا از اینکه به دوستی خود پایان دادم پشیمانم؟

من نمی کنم

افرادی هستند که قرار است در زندگی ما باشند اما این بدان معنا نیست که آنها در آنجا جایگاه دائمی دارند. او برای من یکی از آن افراد است و من می توانم از زمانی که با هم داشتیم قدردانی کنم بدون اینکه دوستانه دوباره برگردد.

توصیه شده: