فهرست مطالب:

من و شوهرم چگونه آن را از بدترین فصل ازدواج خود ساخته ایم
من و شوهرم چگونه آن را از بدترین فصل ازدواج خود ساخته ایم

تصویری: من و شوهرم چگونه آن را از بدترین فصل ازدواج خود ساخته ایم

تصویری: من و شوهرم چگونه آن را از بدترین فصل ازدواج خود ساخته ایم
تصویری: دکتر هلاکویی جدید رازها و نیازها2021:عاشق دیدن سکس وخیانت همسرم با دیگران هستم!farhang holakouee new 2024, مارس
Anonim

در طول ازدواجم ، فهمیدم که جمله "عشق یک انتخاب است" می تواند بسیار درست باشد.

هنگامی که من و شوهرم برای اولین بار با هم رابطه برقرار کردیم ، رابطه ما در آن مرحله عشق توله سگ بود. همان که در آن شما واقعاً هرگز مشاجره نمی کنید و هر کاری که شخص مقابل انجام می دهد کاملاً عالی است. مرحله ای که همه چیز در آن آسان است.

آن مرحله ادامه داشت تا اینکه من با اولین فرزندمان باردار شدم. بارداری از نظر جسمی و روحی برای من بسیار سخت بود. من در یک شهر جدید تنها بودم ، به دلیل بیماری Hyperemesis Gravidarum بسیار مریض و افسرده بودم و با گذشت زمان ، از همه اطرافیان خود آزرده خاطر شدم. من از شنیدن اینکه مردم توصیه های مربوط به بیماری صبحگاهی خود را می دهند بسیار خسته شده بودم و از اینکه چطور تنها شخصی که واقعاً می فهمید چقدر احساس می کنم احساس شوهر می کند شوهرم بود - که تمام مدت در 60 ساعت کار در هفته خود نبود.

اوضاع فقط پس از تولد دخترمان بدتر شد و این زمانی بود که من و شوهرم رسما وارد بدترین فصل ازدواجمان شدیم. ما دائماً مبارزه می کردیم و با گذشت زمان ، حال و هوای من بدتر و بدتر می شد. کینه ای که احساس کردم شروع به تکثیر شدن کرده است. ما هیچ کمکی نکردیم ، به سختی کسی برای ملاقات یا چک وی آمده بود و شوهرم هنوز هم خیلی کار می کرد ، بنابراین بیشتر اوقات با کودکمان تنها بودم. ما پولی برای تهیه یک مأمور نشستن نداشتیم ، بنابراین شب های قرار ملاقات گزینه ای نبودند ، و او در خانه ای نبود که بتوانم استراحت کنم.

خسته شده بودم

من دائماً می دادم و می دادم اما فنجانم را دوباره پر نمی کردم. احساس کردم نیازهای من برآورده نشده است من می خواستم کسی با او صحبت کند و می خواهم کمک بیشتری کنم. بلافاصله پس از زایمان ، سلامت روان من رنج می برد و افسردگی و اضطراب بسیار بدی پیدا کردم. مواقعی احساس "خوب" می کردم و مواقعی که احساس می کردم به پایین سنگ رسیده ام و مدام گریه می کنم.

و شوهرم از همه اینها احساس ناتوانی می کرد.

او برای کمک به زندگی بیشتر می خواست در خانه باشد ، اما مجبور بود برای تأمین مالی خانواده ما کار کند. او هیچ مراقبتی از خود نداشت ، زیرا به نظر می رسید همه چیز حول دخترم و من می چرخد. او برای کمک به من هر کاری می کرد ، اما کارهای بسیار زیادی وجود داشت که می توانست انجام دهد و در حال انجام تمام تلاش خود بود.

علاوه بر استرس فردی که احساس می کردیم ، وقت کافی را به عنوان یک زن و شوهر با هم نمی گذراندیم و ازدواج خود را تقویت نمی کردیم زیرا همیشه دخترمان را با خود داشتیم. بنابراین احساس می شد که حتی یک رابطه عاشقانه و عاشقانه بین ما وجود ندارد.

ما در جایی بودیم که گیر کرده بودیم و فقط بهترین کاری را که می توانستیم انجام می دهیم. با وجود احساس خستگی زیاد و بحث و جدال بسیار زیاد ، می دانستیم که طلاق برای ما گزینه ای نیست. من فکر می کنم طلاق برای روابط و موقعیت های خاص یک انتخاب معتبر است ، اما ما می خواستیم برای ازدواج خود بجنگیم و حتی وقتی خسته بودیم و نمی دانستیم قدم بعدی چیست ، جنگ را ادامه دادیم.

از آنجا که نمی دانستیم چه باید بکنیم ، ابتدا روی سلامت روان من کار کردیم. من شروع به ملاقات با یک درمانگر کردم ، سپس سرانجام به یک روانپزشک نیز مراجعه کردم. به من دارو داده شد و گرچه به من كمك كرد ، اما آن طور كه دوست داشتم - و يا نياز نداشتم ، كمك نكرد. درمان بسیار سودمند بود. شوهرم حتی به چند جلسه رفت که ما توانستیم چند مورد را با هم صحبت کنیم.

بعد از اینکه بیشتر روی سلامت روان من کار کردم و با کمی بزرگتر شدن دخترمان ، اوضاع به سهولت رسید. ما شروع به پیاده سازی مواردی در روابط خود کردیم - و حتی بحث هایمان - که به ما کمک کرد تا دوباره به هم نزدیک شویم. و کارهای بیشتری وجود دارد که ما انجام می دهیم ، اما من می خواهم مواردی را که به ما کمک کرده است ازدواج مجدد خود را تقویت کنیم ، به اشتراک بگذارم.

1. ما سعی می کنیم با برخوردی که با یکدیگر داریم تعمق بیشتری داشته باشیم

ما بر روی زبانهای عاشقانه خود تمرکز کرده و سعی در برآورده ساختن این نیازها داریم. شوهرم می داند که یکی از زبانهای عشق من دریافت هدیه است ، بنابراین "چیزهای کوچک" برای من بزرگ است. او سعی می کند از راه خود خارج شود و آنها را برای من انجام دهد. من می دانم که یکی از زبانهای عاشقانه شوهرم لمس فیزیکی است ، بنابراین تمام تلاشم را می کنم تا او را بیشتر در آغوش بگیرم و بیشتر دست او را بگیرم.

احمقانه است زیرا انجام چنین کارهای کوچکی به نظر می رسد و برای برخی به نظر عقل سلیم می رسد ، اما از نظر ما کاری است که روی آن کار می کنیم زیرا از این طریق نیازهای مختلفی داریم.

2. ما سعی کرده ایم بیشتر بر مراقبت از خود تمرکز کنیم

انجام این کار با بچه های کوچک در خانه بسیار دشوار است و نبود سیستم پشتیبانی برای کمک به تماشای بچه های ما ، اما ما سعی می کنیم راهی پیدا کنیم که "وقت من را" بدست آوریم. در حال حاضر همه چیز در خانه برای ما دیوانه است ، بنابراین به سختی می توان زمان را سپری کرد ، اما ما در تلاش هستیم تا از آن به بهترین شکل استفاده کنیم. من عاشق حمام کردن ، نوشیدن یک لیوان شراب در شب ، و نوشیدن یک قهوه سرد هر روز صبح هستم. شوهر من در یافتن وقت برای خود سخت تر بوده است ، اما او عاشق تماشای نمایش های خود قبل از خواب و لذت بردن از قهوه خود صبح قبل از بلند شدن بچه ها است.

و من نمی خواهم طوری رفتار کنم که هرکسی لوکس کمک و گرفتن استراحت را داشته باشد. بنابراین اگر این فرصت را دارید ، استفاده کنید. و من می دانم که کار سختی است ، اما اگر فرصتی ندارید ، سعی کنید از آنچه در حال حاضر دارید بهترین استفاده را کنید - زیرا روزی بچه های شما بزرگ می شوند و شما وقت بیشتری خواهید داشت.

3. ما تقسیم مسئولیت ها را به روشی کارآمد تر انجام داده ایم

من قبلا سعی می کردم همه چیز در اطراف خانه و با بچه ها را تحویل بگیرم ، اما حالا که شوهرم شغل جدیدی پیدا کرده و بیشتر در خانه است ، از او می خواهم کارهای خاصی انجام دهد تا به من کمک کند. یک نمونه از این موارد این است که وقتی من شبانه به پسرمان شیر می دهم ، شوهرم او را نزد من می آورد و بعد از اتمام کار او را دوباره در گهواره خود می گذارد. این کار برای من بسیار مفید است ، حتی اگر کار بسیار کمی به نظر برسد.

و مامان ، من می خواهم اضافه کنم که دیگران قابل توجه ما می خواهند کمک کنند ، اما فقط باید به آنها گفته شود که چه کاری انجام دهند. آنچه به من در هنگام واگذاری وظایف به شوهرم کمک کرده است این است که بسیار خاص بودن است و به او می گوید دقیقاً چه کاری باید انجام دهد - از این طریق ، هیچ روال عادی از کار خارج نمی شود.

4- ما مشاوره را در نظر گرفته ایم

اگرچه در نقطه بهتری قرار داریم ، اما با این فکر که دوباره به مشاوره مراجعه کرده ایم ، رفت و برگشت کرده ایم. ما با این ایده مخالف نیستیم ، این بیشتر بحثی با هزینه و زمان است ، اما ما مایل هستیم مواردی را که باید با یک واسطه مطرح شوند را مرور کنیم. از آنجا که من مزاج هستم ، می دانم که می توانم با او صحبت کنم بسیار سخت است و به شخصی احتیاج دارم که گاهی اوقات من را آرام کند.

مشاوره همچنین می تواند به شما کمک کند تا بینش بیشتری در مورد خود کسب کنید ، که داشتن یک چیز عالی همیشه است. و لطفاً بخاطر بسپارید که مراجعه به مشاوره هیچ شرم آور نیست ، زیرا گاهی اوقات برای عبور از موارد خاصی که در زندگی ما اتفاق افتاده است ، نیاز به کمک داریم.

5. ما رابطه خود را با دیگران مقایسه نمی کنیم

بسیار مهم است که به یاد داشته باشید که در هر رابطه ای سختی هایی وجود خواهد داشت ، بنابراین سعی کنید رابطه خود را با افراد دیگر مقایسه نکنید. داشتن مواقعی که به نظر نمی رسد می توانید در مورد یک مسئله خاص وجه مشترک پیدا کنید طبیعی است. مشاجره کردن ، گیر افتادن و کار کردن با مسائل طبیعی است.

خوشبختانه سرانجام از بدترین فصل ازدواج خود خارج شده ایم

خوشحالم که با گذشت زمان ، برخی از مسائل به خودی خود حل و فصل شدند و برخی دیگر با همکاری ما روی آنها حل و فصل شدند. و به هیچ وجه افراد کاملی نیستیم یا یک زوج خوش ذوق نیستیم. ما فقط بهترین کار را می توانیم بکنیم و هر روز که مسائل با هم پیش می آیند با هم در حال حل مشکلات هستیم.

توصیه شده: