فهرست مطالب:

مادر بودن با یک بیماری روانی در حال حاضر بسیار سخت است - اما این شما را یک مادر بد نمی کند
مادر بودن با یک بیماری روانی در حال حاضر بسیار سخت است - اما این شما را یک مادر بد نمی کند

تصویری: مادر بودن با یک بیماری روانی در حال حاضر بسیار سخت است - اما این شما را یک مادر بد نمی کند

تصویری: مادر بودن با یک بیماری روانی در حال حاضر بسیار سخت است - اما این شما را یک مادر بد نمی کند
تصویری: Откровения. Массажист (16 серия) 2024, مارس
Anonim

به تازگی ، احساس می کنم دارم از یک طناب بهداشت روان می روم. هر حرکتی در جهت اشتباه می تواند من را سرنگون کند و این طاقت فرسا است. من احساس می کنم تشخیص دو قطبی من در پشت اتاق ایستاده است و به طور ناگهانی ، همه گیری پشت این تشخیص قرار گرفته است و شروع به تحریک ناخوشایند آن به جلو می کند. این ممکن است برای شما منطقی نباشد اگر فرد مبتلا به بیماری روانی نباشید ، اما اگر هستید ، دقیقاً می دانید این احساس چیست.

تشخیص من Bipolar 1 یک سال پس از ازدواج من ، از بعیدترین مکان ها: متخصص زنان و زایمان بود. تخصص او دهانه رحم و رحم است ، نه اختلالات خلقی همراه با جنبه شیدایی ، اما خوشبختانه من یکی را ملاقات کردم که اتفاقاً مادر دختری نیز بود که دو قطبی هم بود. اینجاست که سفر من از شکست تا خم آغاز شد. بگذارید به شما بگویم ، وقتی می فهمید که یک تشخیص وجود دارد و در واقع شکسته نیستید ، خیلی راحت است.

در ابتدا تشخیص وحشتناک بود

من نمی دانستم که این برای زندگی من چه معنی دارد ، و این باعث می شود که با توجه به همه چیزهایی که در مورد این بیماری شنیده ام ، ترسناک تر شود ، تا اینکه اطلاعات غلط و سناریوهای بدترین حالت محدود بود. اتفاق نظر پزشکان این است که من در نوجوانی اپیزودهایی را شروع کردم و در دانشگاه اوج آنها بود. من فقط می توانم در مورد عطر و طعم خاص بیماری روانی خود صحبت کنم ، اما برای من ، این بیماری بین شیدایی کامل و تحریک پذیری شدید لکه دار شد.

"کم" من تحریک پذیری شدید است که ناشی از عدم توانایی کاهش سرعت است. این مانند این است که به سمت یک دیوار آجری ساعت 125 مایل بروید. دیوار را می بینم. من می دانم که ممکن است مرا بکشد. من می خواهم سرعتم را کم کنم ، اما ذهنم به سرعت جلو می رود. آنقدر بد است که اعصاب خودم را می خورم. این سطح تحریک پذیری جدیدی است.

وقتی در یک قسمت شیدایی هستم ، توانایی تفکر منطقی خود را از دست می دهم. من از همه راه هایی که می توانید تصور کنید بی پروا می شوم. همچنین از نظر روحی ، جسمی و معنوی احساس شکست ناپذیری می کنم. من به طور طبیعی خوش بین هستم ، اما وقتی جنون می خورم ، فراتر از عقل است و عواقب آن یک توجه کمرنگ است ، در همه موارد. با این کار الهام ، خلاقیت و انرژی حاصل می شود.

تشخیص من روی ازدواج سخت بود

این نیاز به دارو ، بسیاری از درمان ، تحقیقات و تمایل به پذیرفتن اختلال من داشت. من مجبور شدم همه چیز را برای پذیرش تشخیص خود بگذارم ، در غیر این صورت نمی توانستم یاد بگیرم که با آن زندگی کنم. شوهرم نیز مجبور بود در مورد تشخیص من بیاموزد و با آن کنار بیاید. از آن زمان به بعد ، او شریک مسئولیت پذیری من شد. این بدان معنی است که او تفاوت بین حالات طبیعی و واکنشهای من و زمان اپیزودیک شدن من را می داند. من در صورت عدم اطلاع از من نیاز دارم که به من بگوید اگر قطار را از خط خارج می کند.

تجربه من با تشخیص سلامت روان باعث شده است که من یک مدافع بهداشت روان باشم. من معتقدم که هر فرد می تواند از برخی از روش های درمانی استفاده کند - خصوصاً در این شیوع همه گیر - کودکان و بزرگسالان. خانواده من این را می دانند زیرا این چیزی است که ما اغلب درباره اش صحبت می کنیم و چیزی است که همه ما نسبت به آن باز هستیم. من اعتقادی ندارم که در صورت وجود کمک ، درد و رنج بی نیاز داشته باشم

من اپیزودهایی مثل گذشته ندارم. در واقع ، از زمان شروع و تشخیص ، فقط می توانم به دو مورد دیگر فکر کنم که یک دوره شیدایی کامل را تجربه کرده ام. با این حال ، به لطف خودآگاهی ، آموزش و همه کارهایی که در طول سال ها برای درک بیماری خود انجام داده ام ، توانسته ام از طریق آنها راه خود را پیدا کنم بدون اینکه کنترل کامل را از دست بدهم.

با همه گیری و برخی از شرایطی که با آن به وجود آمده است (قرنطینه کردن ، داشتن بهترین دوست پزشکی که دائماً مرا از آخرین تحولات COVID ، یادگیری مجازی ، ماسک ، انتخابات ، بازگشت به مدرسه ، مرگ در خانواده ، دائماً نگران افرادی که دوستشان دارم و هرگز نمی توانند آنها را در آغوش بگیرند) ، احساس اضطراب کرده ام. من توانسته ام با اضطراب کنار بیایم من می دانم که این اتفاق می افتد ، اما آن را به کناری فشار می دهم و حرکت می کنم. با این حال ، این حالت اضطراب مداوم باعث ایجاد چیزی شده است که من احساس می کردم یک دوره جنون است.

چه حسی داشت؟

انگار با کفش پاشنه بلند از طریق گراند کانیون روی یک طناب می دوید. بار دیگر ، احساس می شود که من روی یک غلتکی گیر کرده ام که دائماً بالا می رود ، با خشونت پایین می آید و دوباره به عقب برمی گردد. وقتی این اتفاق می افتد ، تنها کاری که می توانم انجام دهم این است که سعی کنم احساساتم را پردازش کنم در حالی که سر و صدا و هرج و مرج را از آنچه باید انجام شود جدا کنم.

گاهی اوقات این به معنای خاموش شدن کامل و ساکت ماندن است تا زمانی که حمله همه چیزهایی که جهان به سمت من می اندازد ، از بین برود. باید کارها را قابل هضم کنم در غیر اینصورت کاملاً بلعیده می شوم. من باید هر کاری را که برای عبور از آن لازم است انجام دهم بدون اینکه اجازه دهم زندگی من را به هرج و مرج برساند. من این را در مورد خودم می دانم. مهمترین چیز شناختن خودم و آگاهی از علائم همراه بیماری من است. تسلیم شدن در برابر آن رفتارهای قدیمی بی پروا و خود راضی کننده دیگر برای من گزینه ای نیست.

من یک مادر هستم

من نه تنها باید از نظر روحی و روانی برای خودم سالم باشم ، بلکه باید از سلامتی کافی برخوردار باشم تا از خانواده ام مراقبت کرده و آنها را دوست داشته باشم. دانستن چگونگی تشخیص ، معالجه و کار با بیماری من تنها راهی است که می تواند اتفاق بیفتد.

در بهداشت روانی جایی برای نادیده گرفتن و انکار وجود ندارد زیرا در پایان ، این می تواند به معنای تفاوت بین مرگ و زندگی باشد. بچه های ما همیشه تماشا می کنند. من می خواهم آنها بدانند که بیماری روانی ، مراجعه به یک درمانگر ، مصرف دارو یا انجام هر کاری که برای سالم ماندن باید انجام شود هیچ لکه ای ندارد. نکته مهم این است که ما می توانیم بی نظمی خود را بپذیریم ، خود را دوست داشته باشیم و درمان مورد نیاز برای زندگی خوب خود را انجام دهیم.

اگر شما یا کسی که می دانید بیماری روانی شناخته شده ای دارید یا احساس می کنید برای مقابله با وضعیت فعلی جهان به کمک نیاز دارید ، لطفاً از یک متخصص مجاز کمک بگیرید. این کار را برای خانواده خود انجام دهید. این کار را برای خودت انجام بده

توصیه شده: