کودک نو پا زمان مکیده است در حال از بین بردن در این کمی از من
کودک نو پا زمان مکیده است در حال از بین بردن در این کمی از من

تصویری: کودک نو پا زمان مکیده است در حال از بین بردن در این کمی از من

تصویری: کودک نو پا زمان مکیده است در حال از بین بردن در این کمی از من
تصویری: علت دل درد در نوزادان و راه های درمان آن 2024, مارس
Anonim

من هم مانند بسیاری از اولین نوزادان ، دو هفته با تأخیر به دنیا آمدم. تقریباً آخرین باری بود که دوباره به چیزی دیر رسیدم. در عوض ، من زندگی خود را با نگرانی در مورد به موقع ساختن آن در همه جا گذرانده ام.

باید بدانید که وقتی می گویم "دیر" ، منظور من چیزی کمتر از اوایل است ، زیرا "به موقع" خیلی زیاد فرصت را ترک می کند ، به خصوص اگر رسیدن به آنجا به معنای ترافیک احتمالی یا گرفتن قطار باشد یا البته وقتی افراد دیگر هستند درگیر (که همه نوع را پوشش می دهد). من به طرف شریکی کشیده شدم که رابطه مشابهی با وقت شناسی دارد. بدون کلمات ، بدون برنامه ریزی ، زود به جایی که می خواهیم برویم می رسیم. همیشه مطمئناً ما بیش از آنچه از نظر فنی لازم بود وقت خود را در اتاق های انتظار یا فرودگاه گذرانده ایم ، اما هرگز در مورد تاخیر بحث نکرده ایم.

ما حتی اولین کودک خود را در اوایل به دنیا آوردیم: از طریق بخش C در 39 هفته و 3 روز.

در آغاز ، او همچنین به ندرت نیاز به حضور در هر زمان خاصی داشت. طبق ریتم همیشه در حال تغییر او بیدار شدم ، خوابیدم و غذا خوردم. من به عنوان یک فریلنسر می توانم برنامه خود را مطابق روال معمول کودکم تنظیم کنم. و ، چون زمان آنچنان که مربوط به نوزادان است ، من هرگز سعی نکردم روشی را که همه دوستان مادرم به من اطمینان می دهند مرا سالم نگه می دارد ، تحمیل کنم.

پسرم 2 ساله است و دیگر نگران زمان و برنامه دیگران نیست. اما او به مهد کودک می رود و من هنوز عاشق ورود زود هنگام هستم. مسئله این است که ، او ذهن خودش و توانایی های جسمی مسابقه را دارد - او حتی سعی در توپ بازی ندارد. در واقع ، به معنای واقعی او این است: پس از درآوردن کفش و جوراب ، ریختن آب از جلوی او و پنهان کردن کلیدهای من ، او دوست دارد فقط یک بار دیگر ، هر توپ ، رول کند و پرتاب کند.

در هر صورت ، او به هیچ وجه آماده نیست تا طبق برنامه از خانه خارج شود. من ساعت 8:41 پوشک او را پوشیدم ، و او تا ساعت 8:43 می دود و پوشک را پایین می کشد تا در جایی از خانه چشمه آبگیری درست کند. طبیعتاً ، من در آن قدم می گذارم و پنج دقیقه وقت می گذارم ، زیرا اکنون مجبورم جوراب هایم را عوض کنم. صبحانه ساعت 9:02 آماده است ، اما او نمی خواهد نان تست کند ، حداقل غذا نخورد. بنابراین ، آن را در حالی که کره ای به سمت پایین دارد ، روی تمام میز لکه می زند. پنج دقیقه دیگر باقی مانده است ، از الان؟ باید تمیزش کنم مسواک او گم شده است و او ریمل من را در توالت انداخته است. بینی او باید پاک شود و ترجیحاً پیراهن آستین بلند نپوشد اما متشکرم!

من یک عمر را زود گذراندم و قصد نداشتم آن را رها کنم. بنابراین من ناهار او را از شب قبل بسته بندی کردم. من هم لباسهایش را دراز کردم و بندهای زنجیری را که پدرش در پیاده روی عصرانه ما با خود برد ، تنظیم کردم. اگر مجبور نباشم با چیزهای لعنتی سر و صدا کنم وقتی ترجیح می دهم از در بیرون بروم ، باعث صرفه جویی در دقیقه می شود (ارزشمند است ، بیایید دقیقه های اولیه به آنجا برویم!)

من همچنین مطمئن می شوم که قبل از او بلند شده ام و لباس پوشیده ام ، در حالی که کلیدهایی در جیب من است. جوراب هایم را داخل کفش هایم می گذارم و روی آخر می پوشم (چون گودهای آبگیری). مهربانانه ، هیچکدام از اینها به معنای زودتر بیدار شدن نیست ، زیرا من فهمیدم که اگر هر بار روی یک چیز تمرکز کنم ، می توانم هر دو نفر را خیلی سریعتر آماده کنم. من همچنین در چند دقیقه اینجا و آنجا که او واقعاً مشغول کار است ، تلاش برای بسته بندی در مشاغل دیگر ، مانند تخلیه ماشین ظرفشویی را متوقف کرده ام (امیدوارم که با این پوست انداختن غیر کوچک نباشد). وقتی او متوجه می شود و به او می پیوندد ، در وقت صرفه جویی نمی شود ، اگرچه بدون شک ظرف های کمتری برای بارگیری یا تخلیه پس از خرد شدن آنها وجود دارد.

اما حتی با وجود آن همه دزدگیرهای کودک نو پا ، هنوز 9:33 دقیقه است و ما با فاصله 10 دقیقه از بافر 10 دقیقه ای که می خواهم فاکتور آن را بگیریم ، باقی مانده است. یک پوشک پر است ، یک امتناع از نگه داشتن سبک پیگ برگ در حالی که من بند یا یک چراغ قرمز بسیار زیاد را در هر چهار شش تقاطعی که باید برای عبور به مهد کودک او عبور کنیم ، می بندم.

من همچنین فهمیدم که یک تغییر کوچک دیگر نیز وجود دارد که باعث می شود کل موضوع استرس زا نباشد: من از ساعت استفاده کردم. حداقل صبح ها مهد کودک حتی یک ساعت هم ندارد ، بنابراین من نمی دانم که آیا ما زود به آنجا می رسیم یا (خدای نکرده!) دیر به آنجا می رسیم.

مرزهای کودک نوپا
مرزهای کودک نوپا

آیا مرزهایی با کودکان نوپا حتی ممکن است؟

پسر با فنجان sippy روی پله ها نشسته است
پسر با فنجان sippy روی پله ها نشسته است

مراحل انتقال از یک بطری به یک جام Sippy

همه آن دقیقه های اضافی هر روز با او ، گذاشتن کفش برای سومین بار یا مودم کردن او برای از بین بردن فک از اطراف مسواک ، هدر نمی رود ، من شروع به کشف کردن کرده ام. مطمئنم که آرزو می کنم خیلی زود آنها را برگردانم.

توصیه شده: