نکته ای در مورد پیری که باعث استرس من می شود
نکته ای در مورد پیری که باعث استرس من می شود

تصویری: نکته ای در مورد پیری که باعث استرس من می شود

تصویری: نکته ای در مورد پیری که باعث استرس من می شود
تصویری: این نوشیدنی را تا زمان از بین رفتن چربی و شکم شکم ، بدون ورزش و رژیم های سخت بنوشید ... 2024, مارس
Anonim

شوهرم اخیراً 57 ساله شد ، که دلیل آن جشن بود. همانطور که با Porn Star martinis و gumbo بین خود نشسته بودیم - مدتی بود که بیرون نبوده ایم - از او پرسیدم که چه احساسی از پیر شدن دارد.

وی گفت: "من زیاد نگران نیستم." "من فقط به این فکر می کنم که چقدر وقتم مانده است."

من در سن 43 سالگی ، سرم را تکون دادم و از لیوانم خم شدم. "من هم. بیشتر و بیشتر به آن فکر می کنم."

بعد از یکی دو مبادله دیگر مشخص شد که وقتی او در مورد بازنشستگی صحبت می کرد ، منظور من مرگ است.

مرتبط: یادآوری ناگهانی اینکه بچه های من همان شخص نیستند

من نمی دانم که وارد اربعین شده است یا مادری - این دو زمان برای من یکسان بوده است ، بنابراین تشخیص آن دشوار است - اما من نسبت به گذشته نسبت به مرگ و میر خود بسیار آگاه ترم.

تصویر
تصویر

عکس از: تریسی براون همیلتون

انتظار داشتم سن به معنای پوچ مرا آزار دهد. فکر کردم از گردن ، زانوها ، خطوط چشمم احساس بدی دارم. من آن جنبه را دوست ندارم ، اما آنقدرها هم که فکر می کردم ممکن است درباره آن وسواس نداشته باشم.

احساس تناسب می کنم من بیشتر جاها دوچرخه سواری می کنم. من (بیشترین) هفته دو بار تمرین ترامپولین را انجام می دهم ، و امشب می خواهم با دو دوست در یک دوره مقدماتی در یک مرکز کوهنوردی داخل سالن شرکت کنم. من تصمیم آگاهانه تری را برای ورزش با دوستان به جای نوشیدن شراب و رفتن به شام انتخاب کرده ام.

هدایای فارغ التحصیلی کودکستان
هدایای فارغ التحصیلی کودکستان

8 بهترین هدیه فارغ التحصیلی کودکستان

کتابهای AAPI
کتابهای AAPI

10 بهترین کتاب تصویری که شخصیت های AAPI را مشخص می کنند

اما تناسب اندام من این روزها با یک مقدماتی همراه است: من برای یک مادر سه ساله 43 ساله خوب هستم. دوباره ، این موضوع نیست.

در مورد ایده پیری احساس متفاوتی دارم. اکنون وقتی یک زن مسن را می بینم که کاملاً نمی تواند پاهای خود را بشنود یا استفاده کند یا غذا را به طور م cheثر بجوید ، فکر نمی کنم ، همانطور که قبلاً فکر می کردم ، "آه لطفا اجازه ندهید این اتفاق برای من بیفتد." من فکر می کنم: "خوش به حال تو. تو هنوز در آن هستی. هنوز اینجا هستی."

زمان مهمترین منبع من شده است ، خواه 15 دقیقه دیگر در رختخواب باشد یا فرصتی برای یک پیاده روی یک ساعته با یک دوست.

کودکان برای مدت زمانی که می خواهم در آنجا باشم دامنه مورد نظر من را گسترش داده اند. من می خواهم تا آنجا که می توانم زندگی آنها را ببینم. من می خواهم بدانم که آنها با چه کسانی ازدواج می کنند ، یا اگر ، چگونه زندگی خود را شاد می کنند ، به دنبال چه حرفه ای می گردند و چه نوع افرادی هستند من می خواهم خودم ببینم که آنها در چه چیزهایی سرآمد هستند ، با چه چیزی مبارزه می کنند ، چگونه با کسانی که هستند رفتار می کنند.

و دوباره ، من نمی دانم چهل سالگی است یا مادرانه بودن - من احساس می کنم هر ساله بهتر می شوم ، زیرا من نسبت به خودم بسیار مطمئن تر هستم و مایلم ریسک هایی را انجام دهم که معنی دار باشند و نه فقط عصیانگر یا بی پروا.

برای مثال قبل از تولد اولین فرزندم ، من نویسنده و ویراستار بودم ، اما هرگز از نظر خودم ، با صدای خودم کلمه ای ننوشته بودم. وانمود نمی کنم دنیای حروف برای این امر بسیار تغییر کرده است. اما من باید. من در صرف وقت برای در نظر گرفتن آنچه واقعاً فکر می کنم و در تلاش برای درک تفکر دیگران ، ارزش بسیار زیادی پیدا می کنم. تلاش برای یافتن شوخ طبعی اگر منطق در کارها نباشد.

دوستی های من هر چه پیرتر می شوم بهتر است. و من آرام ترم یک شب حضور در یک کتاب خوب یک درمان است و نه علامت اینکه من در زندگی خود به اندازه کافی ادامه ندارم. من از کارهای ساده تر لذت می برم در حالی که احساس می کنم به انجام کارهای بزرگتر نزدیکتر هستم ، یا حداقل می توانم تصور کنم که بیش از آنچه که در 25 سالگی داشتم و از امنیت کمتری برخوردار هستم.

من می خواهم بیشتر کار کنم و بیشتر. از هر چه

زمان مهمترین منبع من شده است ، خواه 15 دقیقه دیگر در رختخواب باشد یا فرصتی برای یک پیاده روی یک ساعته با یک دوست. یا 40 سال دیگر با ذهن و خانواده ام ، تا از مسائل آگاه باشم و در آنها شرکت کنم.

مرتبط: اکنون که مادر هستم نسبت به فاجعه حساس ترم

اینجا جایی است که من ناگزیر می گویم مادرم در 48 سالگی درگذشت. او زندگی خوبی داشت ، مملو از دوستان و خانواده و مسافرت و ماجراجویی. و او بامزه بود. او از خود لذت برد و تازه شروع به گذراندن کلاسهای دانشگاهی کرده بود. او نیمی از کاری را که می خواست انجام دهد انجام نداد.

تصویر
تصویر

عکس از: تریسی براون همیلتون

این مرا ناامید می کند اما بیشتر به من یادآوری می کند که نباید وقت را امری بدیهی می دانم و یا آرزو می کنم آن را از دست بدهم. بدون اینکه بیمار باشم یا هیپوکندریا شوم یا وسواس درمورد مرگ داشته باشم ، تازه می دانم که خودم را نسبت به زمان و چقدر بیشتر از آن می خواهم آگاه کرده ام.

من نگران مرگ نیستم ، فقط بیشتر می دانم که نمی خواهم. زندگی خیلی خوبه

توصیه شده: