شماره 1 موردی که کودک شما به شپش مبتلا می شود
شماره 1 موردی که کودک شما به شپش مبتلا می شود

تصویری: شماره 1 موردی که کودک شما به شپش مبتلا می شود

تصویری: شماره 1 موردی که کودک شما به شپش مبتلا می شود
تصویری: شپش موی سر 2024, مارس
Anonim

"من فکر می کنم ما باید سر بچه ها را بررسی کنیم." شوهرم در حالی که من ناهار را می گرفتم خم شد و موهای پسرم را سر میز صبحانه گرفت. نگران نبودم در طول سال ها از مدرسه ده ها ایمیل در مورد شپش دریافت کرده بودیم. آنها همیشه مرا با وحشت غرق می کردند ، اما همیشه از کنار ما عبور می کرد.

شانه هایم را بالا انداختم. "هر چه."

من غرغرهای کوچکی را که از ذهن شوهرم بیرون می آمد فیلتر کردم. بچه های من شپش نداشتند و بس.

هنگامی که دور آشپزخانه می پیچیدم و سیب و چوب شور را به جعبه های ناهار باز می انداختم ، من را در آغوش دوست داشتنی اش گرفت. من راضی بودم که بقیه روز را در یک واقعیت متناوب فرورفته ، جایی که بچه ها - مخصوصاً مال من - اشکالی در موهایشان نداشتند ، بگذرانم.

PLOP! کمی اشکال از موهای پسرم ریخت و داخل ماست او افتاد.

"مادر! اون چیه؟"

مرتبط: حتی وکلا هم این اشتباه بزرگ والدین را مرتکب می شوند

پسر ، این انکار بود که من را به سرمای شدید و بدون بوسه فراق فرو برد.

من و شوهرم وارد عمل شدیم. ما به مدرسه ایمیل دادیم ، بیمار را به محل کار دعوت کردیم و برای خرید درمان به داروخانه رفتیم. ما شروع به شانه زدن موهای بچه هایمان ، رشته ای به رشته ای می کنیم. من برای شستشوی گرم لوله کشی ، لباسهای شستشوی عرق را در لباسشویی شکستم.

"آیا مادر آنچه را که فکر می کنم می پوشد؟" فرزندانم از ترس آنچه برای مادرشان اتفاق افتاده ترسیدند.

هدایای فارغ التحصیلی کودکستان
هدایای فارغ التحصیلی کودکستان

8 بهترین هدیه فارغ التحصیلی کودکستان

کتابهای AAPI
کتابهای AAPI

10 بهترین کتاب تصویری که شخصیت های AAPI را مشخص می کنند

همانطور که اضطراب از رگهایم رد می شد ، من به شوهرم قایم شدم و بچه ها را کتک زدم. سطح استرس من آنقدر بالا بود که دیگر دست از شوخی برداشتم. غیر قابل تصور ، من همه موهای هر دو بچه را شانه کردم بدون اینکه یک شوخی در مورد دونالد ترامپ داشته باشم!

طنز در سخت ترین قسمت های مادری برای من حیات نجات بوده است. اگر اکنون ، در عمیق ترین ساعت نیاز خود ، آن را رها کردم ، شپش ها پیروز می شدند. شاید آنها قبلاً برنده شده باشند.

نمی توانستم اجازه دهم که این اتفاق بیفتد.

اما هیچ چیز خنده داری در مورد شپش وجود ندارد. هر کسی می تواند طنز را در اسهال انفجاری هنگام تعمید یا داشتن سینه های چکه دار در حین مصاحبه شغلی ببیند. اما داشتن خانه ای پر از خرد و خردکن که در هر ثانیه یک میلیارد تخم می گذارد؟ این فقط طنز نیست.

چهارده ساعت از فعالیتم به عنوان مادر فرزندان مبتلا به شپش می گذرد ، هنوز لبخند نخوردم. من در چهار ایالت دور مادرم گریه کرده بودم ، هفت بار لباس شویی انجام داده و صدها تار مو را بازرسی کرده بودم. اما بخندید؟ خیلی زود بود

درست قبل از خواب ، یکی از دوستان و بازماندگان شپش به من گفتند که باید پوست سرم را با روغن زیتون مالش دهم و در کلاه دوش بخوابم. به محض اینکه تلفن را قطع کردم ، خودم را با EVOO خفه کردم. من ریچل ری بودم و سرم یک کاسه سیب زمینی رزماری بود. اما من درپوش دوش نداشتم. بله ، من پوستی سر داشتم که بوی نان فوکا داشت ، اما راهی برای خوابیدن بدون از بین بردن بالش و تشک وجود ندارد.

اشک پلکهایم را زد. آیا این روز وحشتناک هرگز به پایان می رسید؟ من از طریق ناامیدی جنگیدم. من Saran Wrap را امتحان کردم اما مدام می لغزد. فویل قلع خیلی راحت پاره شد. روغن از طریق حوله حمام خیس می شود.

بعد ، مثل یک دوست گمشده که در را می زد ، شوخ طبعی من از بین رفت.

در آن آمده بود: "مقداری پوشک روی سر خود بگذارید". من کی بودم که مخالف باشم؟ من دو پوشک دورا روی سرم مرتب کردم و برای نشان دادن خانواده ام وارد اتاق شدم.

"آیا مادر آنچه را که فکر می کنم می پوشد؟" فرزندانم از ترس آنچه برای مادرشان اتفاق افتاده ترسیدند.

شوهرم کف دست خود را به پیشانی چرب من فشار داد تا ببیند آیا از تب تب می کنم یا خیر. "شما نمی توانید با این حرف جدی باشید ، درست است؟"

مرتبط: اگر بچه شما شپش گرفت ، شما تنها نیستید

جدی؟ البته جدی بودم! این چیزی است که من تمام روز بوده ام. پرستار مدرسه به ما گفت که اگر می خواهیم در جنگ شپش پیروز شویم باید جدی عمل کنیم. اوه ، من جدی جدی بودم ، اما در نهایت حاضر شدم کمی سرگرم شوم. این راهی برای پیروزی در شپش بود.

من خانواده خود را با دو پوشک روغنی روی سر خود با سلاح مخفی خود به پیروزی می رساندم: شوخ طبعی ام.

عکس توسط: کریستی تیت

توصیه شده: