وقتی از سیاست های Playdate Dad متنفر هستید
وقتی از سیاست های Playdate Dad متنفر هستید

تصویری: وقتی از سیاست های Playdate Dad متنفر هستید

تصویری: وقتی از سیاست های Playdate Dad متنفر هستید
تصویری: Melanie Martinez - Play Date (Rus Sub) 2024, مارس
Anonim

داشتن یک فرزند تنها به این معنی است که من همیشه در صدد برگزاری مسابقات دوستانه با دوستان پسرم هستم. (منتظر بمانید ، آیا دیگر حتی نام آنها را "تاریخ بازی" نمی داند؟) صرف نظر از اصطلاحات ، من در هر فرصتی می خواهم یکی از دوستان پسرم روان را داشته باشم.

متأسفانه ، لس آنجلس چیزی شبیه حومه سن دیگو نیست ، جایی که من بزرگ شدم و مانند اکثر بچه های دهه 70 ، بسته دوستان بی سرپرست دوچرخه سواری می کردند و دره ها را کاوش می کردند تا هوا تاریک شود. هرگز نیازی به "تاریخ بازی" نبود.

اما از آنجا که در زندگی ما اینگونه نیست ، کمی تلاش بیشتر لازم است. بنابراین ، هفته گذشته ما از بچه ای از کلاس Roan دعوت کردیم که با این مجموعه ماشین های مغناطیسی جدیدی که برای کریسمس گرفته بازی کند. تماشای مسابقه Roan که خودش در این بازی مسابقه می داد به نوعی غم انگیز بود.

"من بردم!" او می گوید. "اما من خودم بازی می کردم ، بنابراین من هم ضرر کردم!" می خندید.

او به یک کف دست احتیاج داشت تا بیاید و با او بازی کند.

مرتبط: آن زمان من تکالیف پسرم را برای او انجام دادم

"الکس * بهترین دوست من در مدرسه است!" روان گفته بود. "ما در هر تعطیلات با هم بازی می کنیم. او بسیار بامزه است. او واقعاً ماشین های مغناطیسی را برای کریسمس می خواست ، اما آنها را دریافت نکرد ، بنابراین من فکر کردم که می توانیم با من بازی کنیم."

گفتم: عالی است ، من به والدینش زنگ می زنم. کاری که من انجام دادم. تاریخ مشخص شد ، همه چیز خوب بود.

آن هفته من یک درخواست دوست فیس بوک از پدر الکس دریافت کردم. قبول کردم. من فکر کردم این می تواند جالب باشد ، شناختن یک خانواده جدید. شاید بتوانیم "همسرنامه های خانوادگی" داشته باشیم و با هم به مسافرت برویم. این همچنین تجربه بزرگ شدن من بود و من خوش شانس هستم که چند خانواده در اینجا در لس آنجلس دارم که بچه ها و والدین همه دوست هستند. در کتاب من بهترین وضعیت است. ما سفرهایی را به همراه خانواده ها به وگاس ، اردو زدن و بسیاری از مهمانی های رقص در اواخر شب برگزار کردیم که بچه ها برای انجام کارهای خودشان می رفتند ، در حالی که بزرگسالان از یک شب موسیقی ، شراب و بحث سرگرم کننده به ظاهر کودکانه لذت می بردند.

من از صفحه فیس بوک پدر الکس چشم پوشی کردم. امیدهایم ناکام ماند.

هدایای فارغ التحصیلی کودکستان
هدایای فارغ التحصیلی کودکستان

8 بهترین هدیه فارغ التحصیلی کودکستان

کتابهای AAPI
کتابهای AAPI

10 بهترین کتاب تصویری که شخصیت های AAPI را مشخص می کنند

اوه من خداوند.

این مرد برای هر آنچه من مخالف بودم ایستاد. بیایید فقط بگوییم که من بیشتر طرف لیبرال هستم و این مرد … خوب … محافظه کارترین فردی بود که من تاکنون ملاقات کرده ام (یا "ملاقات کردم"). دیوار او با الگوهایی از اهمیت اسلحه پوشانده شده بود. او عکس های توهین آمیز پرزیدنت اوباما را که اساساً می گفت او دشمن شماره 1 است ، دوباره منتشر کرد.

از اتاق دیگر پسرها می خندیدند. بدیهی است که آنها هیچ یک از این نگرانی ها را نداشتند.

او مذهبی بود اما در عین حال ، به نظر نمی رسید زیاد به کمک به نیازمندان یا پیروی از تعالیم عیسی اهمیت می دهد. فقط اینکه هر کسی که دین او نبود ، دارای نقص مهلکی بود. پستهای زیادی نیز علیه ازدواج همجنسگرایان وجود داشت. من تصویری کاملاً واضح از این که این مرد کی بود ، گرفتم.

بدون اینکه سوار جعبه صابون سیاسی خودم شوم ، بگذارید فقط بگوییم که ما بسیار متفاوت بودیم. آنقدر متفاوت که شکمم لرزید. یک مثال می تواند این باشد که دیوارهای خانه من با کارهای هنری زیبایی که توسط شوهرخواهر مرحوم من انجام شده است که به طور تصادفی از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و توسط یک معتاد به مواد مخدر با اسلحه کشته شد ، تزئین شده است. شخصی که برادر زن من نمی دانست. او فقط در زمان اشتباه در مکان اشتباه بود. و حالا او رفته است.

چطور می خواستم با پدر الکس بخوانم و شوخی کنم و با او رابطه برقرار کنم؟ اگر الکس اعتقادات پدرش را حفظ کند چه؟ در روز بازی آلکس و پدرش در ما را زدند. دو پسر بلافاصله برای بازی فرار کردند ، با خنده و حتی در آغوش گرفتن به همان شیوه کشتی های پسرانه.

پدر الکس گفت: "من خیلی خوشحالم که پسران می توانند دور هم جمع شوند. این روزها پیدا کردن خانواده های خوب سخت است!"

ذهنم شروع به چرخیدن کرد. منظور او از "خانواده های خوب" خانواده های همجنسگرا نبود؟ آیا او فکر می کرد من هم مثل او "محافظه کار" هستم؟

از اتاق دیگر صدای خندیدن پسران شنیده می شد. بدیهی است که آنها هیچ یک از این نگرانی ها را نداشتند. آنها فقط رفیق بودند. سپس پدر الکس متوجه یکی از نقاشی های برادر همسرم شد. با رنگ های روشن و چهره های شدید احساساتی ، سخت قابل توجه نیستند.

"وای ، چه کسی آن را نقاشی کرده است؟"

گفتم: برادر شوهر من. "اما او اکنون مرده است. وی به طور تصادفی توسط برخی از معتادان به ضرب گلوله کشته شد." امیدوارم با این کار چیزی شروع نشود.

پدر الکس گفت: "از شنیدن این حرف متاسفم." "همیشه وقتی شخصی با چنین استعدادی کوتاه می شود غمگین است."

سیاست ها و تاریخ های بازی قطعاً با هم مخلوط نمی شوند …

"آره." من گفتم ، بخشی را قطع می کنم که به طور معمول در مورد این واقعیت صحبت می کنم که داشتن کنترل اسلحه بیشتر باعث می شود این اتفاق با هم نیفتد.

"خوب ، من چند ساعت دیگر برمی گردم تا الکس را بدست آورم. با تشکر از شما برای داشتن او."

"مشکلی نیست. خوشحالم که آنها می توانند سرگرم شوند."

و او رفت.

تاریخ بازی عالی بود. سیاست و تاریخ بازی قطعاً با هم مخلوط نمی شوند و تا زمانی که الکس و روآن درگیر بحث و جدال بزرگ نشوند؟ خوب ، همه چیز خوب است ، حتی اگر روزی آنها در موضوعی که با آن مخالف هستند سر و کار داشته باشند ، شاید هدف این باشد که بحث احترام آمیز را تشویق کنید نه اینکه فقط مردم را از زندگی خود جدا کنید زیرا شما ایده آل های یکسانی ندارید.

هفته بعد ما یکی از آنها را داشتیم: "همه ما دوستان ، مادران بابا و بچه ها ، همسران خانواده هستیم." از قضا شب مجالس اجلاس آیووا بود و دوستم تلویزیون را به CNN فرستاد.

وی گفت: "این بسیار چشمگیر است." "می خواهی تماشا کنی؟"

وقتی بچه ها بیرون بازی می کردند ، غافل از این ، من و دوستم بر سر باورهای سیاسی مشترکمان پیوند می زدیم و می خندیدیم.

"اگر من طرفدار ترامپ بودم با من دوست بودی؟" او پرسید.

گفتم: "خوب ، من واقعاً تو را دوست دارم ، پس احتمالاً بله. اما … سخت خواهد بود." "زیرا او نوعی فنجان چای من نیست."

مرتبط: پای شکسته پسرم حتی بدترین حالت آن نبود

و خوشحال بودیم که به زودی خود را در یک بحث داغ و بالقوه پایان دوستی نخواهیم دید ، خندیدیم. ما همچنین آگاه بودیم که همه ما متفاوت هستیم و تا آنجا که ممکن است اعتقادات شخص دیگری را تحقیر کنیم ، هدف این است که دور هم جمع شویم - نه اینکه از هم دور شویم.

منظورم این است که ما نمی خواهیم افرادی را که می توانند دوست شوند ، می توانند چیزی به ما بیاموزند یا می توانند عقاید ما را قویتر کنند ، از دست بدهیم.

توصیه شده: