کودک 5 ساله من این عبارت جادویی را که برای توقف فریاد در اطراف خانه لازم داشتم به من داد
کودک 5 ساله من این عبارت جادویی را که برای توقف فریاد در اطراف خانه لازم داشتم به من داد

تصویری: کودک 5 ساله من این عبارت جادویی را که برای توقف فریاد در اطراف خانه لازم داشتم به من داد

تصویری: کودک 5 ساله من این عبارت جادویی را که برای توقف فریاد در اطراف خانه لازم داشتم به من داد
تصویری: از پوشک گرفتن کودکان و آموزش دستشویی رفتن به آنها 2024, مارس
Anonim

چگونه پدر و مادر کنم؟ من هر طور که صلاح می دانم عمل می کنم و مطمئناً از بچه ها نظر نمی پرسم. من هم گاهی فریاد می زنم. (من همچنین گاهی اوقات متوسل می شوم که چیزهایی را به داخل لته خود بریزم که شاید نباید …)

اما بله ، من پدر و مادری هستم که وقتی از شنیدن اینکه بچه ها گوش نمی دهند ناامید می شوم ، داد می زنم.

چند ماه گذشته متوجه شدم که خیلی بیشتر از حد معمول فریاد می کشم ، فراتر از حد استنتاج "فریاد کشیدن در یک بازه زمانی یک هفته قابل قبول است" که همه ما والدین سعی در ادامه کار داریم. اما عادتهای من به لطف تنها عبارتی که دخترم مورد توجه من قرار داد ، تغییر کرده است.

داد زدن در خانواده من اجرا می شود. مامان داد زد. مامان بابا داد زد. اولین خاطرات من از یک مجموعه از پدربزرگ و مادربزرگ ها این بود که آنها در آشپزخانه ایستاده بودند و فقط به همدیگر فریاد می زدند به دلایلی که نیازی به داد و فریاد مانند ساخت ساندویچ نداشت. (جدی هستم.)

من همچنین از نژاد 100 درصد ارمنی هستم ، که به طور پیش فرض از من یک فرد با صدای بلند می کند: ما با صدای بلند صحبت می کنیم ، بلند می خندیم ، از دستان خود استفاده می کنیم و تمایل به فریاد زدن داریم فقط به همین دلیل. من هرگز با داد زدن تهدید نمی شدم ، من همیشه آن را یکی از سطوح مختلف صحبت می دانستم. فریاد کشیدن باعث شد من گوش کنم ، فریاد کشیدن باعث شد من سخت بگیرم. من بزرگ شده ام و فکر می کنم فریاد زدن بخشی از زندگی و ارتباطات است: داد زدن باعث بلندتر شدن صدا می شود و دیگران را نیز گوش می دهد. بدون فکر دوم می توانم از صفر به 100 بروم. مسئله بزرگی نیست

چرخه ما برای رسیدن به هیچ جا ادامه داشت: من بیشتر عصبانی شدم و او احساس حمله بیشتری کرد.

اما دارم می آموزم که ممکن است اشتباه کنم.

دختر بزرگم 5 ساله است. او شگفت انگیز است (اینجا مادر مغرور است) ، اما او همچنین یک کودک 5 ساله معمولی است که از استقلال خاصی برخوردار است و می تواند دکمه های داغ را فقط برای ضربات فشار دهد. او دختر خوب من است ، اما ما مخصوصاً چند ماه در بخش داد و فریاد داشتیم. اگر به او بگویم کفشهایت را برای مدرسه بپوش ، مرا نادیده می گرفت ، بنابراین من داد می زدم. اگر از او بخواهم که برای کمک به من در آشپزخانه کمک کند ، دور می شد ، بنابراین من داد می زدم. بدون هیچ فکری غیر از "من باید فریاد بزنم تا جلوی این برخورد سخیف جدید را بگیرم" داد می زدم.

بیشتر اوقات هر وقت داد می زدم ، او گریه می کرد ، "چرا سرم داد می زدی؟" و سپس من حتی بیشتر ناامید می شوم و بیشتر فریاد می کشم در مورد اینکه چگونه گوش دادن به او باعث می شود من داد بزنم. چرخه ما برای رسیدن به هیچ جا ادامه داشت: من بیشتر عصبانی شدم و او احساس حمله بیشتری کرد. و سپس کتاب جدید همکارم کتی هارلی را با عنوان "کتاب خوشبختانه بچه ها" باز کردم * لامپ.

با رکاب زدن ، من فهمیدم که دخترم با توجه به تعاریف ارائه شده ، یک درونگرا غالب است (با قطره های کوچک برونگرایی در این بین) متعجب؟ به هیچ وجه. اما من کاملاً خروجی دارم … و البته دخترم از هر نظر دقیقاً مثل من است! (ببینید که چاپ چاپ آن چقدر مسخره است؟ اما من واقعاً فکر کردم.) همانطور که هست ، افراد درونگرا ظاهراً می توانند در افکار خودشان بسیار گم شوند و به معنای واقعی کلمه حتی وقتی شما با آنها صحبت می کنید حتی شما را نشنوند. بنابراین من تصمیم گرفتم که به دخترم سود ببرم و در فرصت بعدی این نظریه را آزمایش کنم.

هدایای فارغ التحصیلی کودکستان
هدایای فارغ التحصیلی کودکستان

8 بهترین هدیه فارغ التحصیلی کودکستان

کتابهای AAPI
کتابهای AAPI

10 بهترین کتاب تصویری که شخصیت های AAPI را مشخص می کنند

دخترم با لگوس خود روی زمین بازی می کرد و وقت حمام بود. "وقت حمام است." گفتم. هیچ چیزی. من نامرئی بودم. کمی بلندتر ، "وقت حمام است." (آیا من زنده هستم؟) در این مرحله من معمولاً داد می زنم "هم اکنون وقت آن است که حمام برپا شود یا دیگر این که همه آنها را دور می برم!" اما من نکردم (سخت بود). در عوض ، من کنار او خم شدم و محکم گفتم: "هی ، من با شما صحبت می کنم. چگونه می توانم شما را وادار کنم که گوش کنید؟"

نگاهم کرد. پاسخ او صریح بود: "فقط بگویید ، لطفا توجه شما را جلب کنم." من تقریباً می خندیدم ، فکر می کردم او مرا مسخره می کند. او کاملا جدی بود. گویا این کار یک میلیون سال دیگر جواب می دهد. اما من موافقت کردم که همه چیز را به روش او امتحان کنم و فهمیدم که وقتی صبر می کنم تا صد فریاد بزنم این تکنیک پیشنهادی ناکارآمد است.

برای شوک من ، این کار می کند.

"ممکن است توجه شما را جلب کنم لطفا" اثبات می شود که یک جمله جادویی در خانه ما است. وقتی او من را نشنود (یا گوش نخواهد داد) ، نفس عمیقی می کشم تا خودم را آرام کنم قبل از اینکه دهانم را برای فریاد باز کنم ، جمله را بگویم ، و سپس او کارهایی را که انجام می دهد متوقف می کند و به بالا نگاه می کند. من فریاد نزده ام (تقریباً به همان اندازه) ، او بیشتر گوش می دهد و ما هر دو روز به روز خوشحال هستیم.

من واقعاً امیدوارم که این چسبیده باشد (حدود دو هفته گذشته است).

* لازم به ذکر است که من "کتاب خوشبختانه بچه ها" را ذکر می کنم نه به این دلیل که اتفاقاً نویسنده و همکار کیتی هارلی را می شناسم ، بلکه به این دلیل که واقعاً یک لامپ در مغز من روشن کرده است که چگونه می توان این "تغییر نگرش" را درک کرد کودک 5 ساله من و نه ، کیتی هیچ تصوری ندارد که من در زمان نوشتن این کتاب ، کتاب او را در پست خود قرار داده ام.

توصیه شده: