من همیشه سعی می کنم بین کار و مادر بودن یکی را انتخاب کنم
من همیشه سعی می کنم بین کار و مادر بودن یکی را انتخاب کنم

تصویری: من همیشه سعی می کنم بین کار و مادر بودن یکی را انتخاب کنم

تصویری: من همیشه سعی می کنم بین کار و مادر بودن یکی را انتخاب کنم
تصویری: با رفتار بد دیگران چه باید کرد؟ 2024, مارس
Anonim

هفته دیگر پشت میزم بودم و مشغول تهیه پیش نویس کتابی بودم که سالها روی آن کار کرده بودم ، وقتی تلفنم زنگ خورد. نگاهی انداختم و نام را روی شناسه تماس گیرنده شناختم ، گرچه این شخص قبلاً هرگز تماس نگرفته بود. سینه ام محکم شد.

وقتی تلفن را برداشتم ، مدیر اجرایی شرکت من ، جایی که دو سال گذشته در آنجا کار می کردم ، به من گفت که آنها تصمیم گرفتند خبرنامه ای را که مسئولیت آن را بر عهده دارم ، تا بزنند. به من هشدار داده شده بود كه ممكن است اتفاق بيفتد. اما هنوز ، از از دست دادن ناگهانی درآمد ، اضطراب و ناامیدی از پایان کار شغلی راضی کننده احساس کردم. حرکت بعدی من چه خواهد بود؟

طی 17 ماه گذشته ، چون من در یک ریتم همیشه متغیر بودن یک مادر کار در خانه قرار گرفته ام ، دائماً با فشار و فشار بین کار و مادری دست و پنجه نرم می کردم.

مرتبط: ارزش من به عنوان یک مادر کار در خانه چیست؟

ناامیدی از تلاش برای نوشتن مقاله در حالی است که دخترم به من التماس می کند که برای او کتاب بخوانم. این اضطراب وجود دارد که وقتی کار سنگینی دارم اما احساس می کنم باید وقتم را از روزم بگذرانم تا او را به فعالیت های خود اختصاص دهم. این احساس گناه کاملاً فرسایشی است که هنگام کار احساس می کنم به جای اینکه توجه کامل خود را به او نشان دهم. بعضی اوقات ، تعجب می کنم: آیا باید جلوی شلوغی را بگیرم و یک مادر تمام وقت باشم؟

من با شوهرم هم صحبت کردم و گفتگوهایمان حلقه های زیادی زده است. وی می گوید: "شاید بتوانیم هزینه مراقبت از كودك را پرداخت كنیم." یا: "شاید بتوانم از حقوق ما حمایت كنم."

و بخشی از من می خواهد در حمایت نرم از موقعیت حقوق بگیر خود فرو برود ، این کار با تقویت کار آزاد که بیش از همه انجام می دهد ، تقویت می شود. بخشی از من می خواهد روزهایم را بخوانم و بارها و بارها کتابهای Em را برای او بخوانم. دور خانه دور او راه می رود. رانندگی او برای بازی کردن خرما

به این فکر می کنم که تمرکز من روی هر بار لباسشویی که از پله های زیرزمین بالا و پایین می روم چقدر با شکوه خواهد بود زیرا دیگر لازم نیست به کامپیوترم سرعت بزنم تا ببینم آیا یادداشت های ویرایش در صندوق ورودی من ظاهر شده است یا یک منبع داستانی ممکن است زمان مصاحبه احتمالی را برای من ارسال کند یا اگر آخرین مقاله ارسالی من پذیرفته شده یا رد شده باشد.

به این فکر می کنم که تمرکزم روی او چقدر باشکوه باشد.

و سپس همان گفتگوی قدیمی را داشتیم. همان حلقه های قدیمی را در اطراف همان مسئله قدیمی قدم زد. آیا باید یک مادر تمام وقت باشم؟ این شانس من بود.

پدر و مادر خجالتی
پدر و مادر خجالتی

7 نکته ای که فقط مادران خجالتی درباره فرزندپروری می دانند

دو دوست زن که به یکدیگر رازهایی می گویند
دو دوست زن که به یکدیگر رازهایی می گویند

5 علامت شما "هزاره سالمند" هستید (بله ، این یک چیز است!)

گاهی اوقات ، وقتی او آخرین بلاگ خود را تایپ می کنم ، روی دامن من نشسته است ، او به دید من خم می شود ، به چشمانم خیره می شود ، و دستان کوچک خود را به سمت خود می کشد. و وقتی موفق شد توجه من را جلب کند ، ترک می خورد و ما با هم می خندیم و می خندیم و می خندیم.

و سپس دوباره احساس گناه می کنم زیرا ، ناگزیر ، باید به کار خود برگردم.

اگر مجبور نباشم چقدر با شکوه خواهد بود؟

اما موارد دیگری نیز وجود دارد که باید در نظر گرفت:

چقدر خوب نگرانی از داشتن پول کافی برای قبض های ماهانه ام نیست.

هر وقت با شخصی درباره کار درخشان او مصاحبه می کنم چقدر جذاب است.

هزینه ای که مشاهده می کنم به صورت خطی برای اولین بار در یک نشریه جدید ظاهر می شود.

روشی که این کار من را پر می کند. مرا از آنچه هستم می سازد.

بعد از خداحافظی با مدیر اجرایی ام ، آرزوی سلامتی برای او ، به طبقه بالا رفتم و به دفتر خانه شوهرم رفتم. به تخته دربش تکیه دادم و از لیوان شرابی که برای خودم ریخته بودم جرعه ای گرفتم. نگاهی به بالا انداخت.

گفتم: "تمام شد". "خبرنامه تا می شود. آنها قرارداد من را تمدید نمی کنند."

چشمانش گشاد شد و عقب روی صندلی اش نشست. سپس به پاهای خود رسید ، به سمت من رفت و مرا به سمت خود کشید. وی گفت: "بسیار متاسفم." "من می دانم که چقدر دوست داشتی با آنها کار کنی."

مرتبط: یک روز در زندگی یک مادر کارگر در خانه

و سپس همان گفتگوی قدیمی را داشتیم. همان حلقه های قدیمی را در اطراف همان مسئله قدیمی قدم زد. آیا باید یک مادر تمام وقت باشم؟ این شانس من بود.

سپس به طبقه پایین برگشتم ، آخرین شرابم را مکیدم و جلوی رایانه ام نشستم. من برای همکاران سابقم ایمیل خداحافظی / تشکر ارسال کردم.

و بعد از آن؟

من به سردبیران رسیدم. نامه های جستجوی جدیدی ارسال کردم. من وقتی که اوضاع خواستار آن بود ، هول و شکنجه ای را که همیشه انجام داده بودم انجام دادم. و طی دو هفته آینده ، من به یک کار منظم و جدید رسیده بودم. من وارد چهار نشریه جدید شده بودم. من جلوی کتابم را گرفته بودم

و اکنون این پست وبلاگ را جمع بندی می کنم ، زیرا دخترم شلوار جین من را جمع می کند و کتاب دیگری را برای خواندن در دستم قرار داده است. من او را به دامانم می کشم ، جوراب هایش را به عقب می کشم و "حدس بزن چه کسی ، المو" را می گذارم. قبل از ما. من در حال انجام رفت و برگشتی هستم که همیشه انجام داده ام.

این ریتم ماست. این ریتم ما 17 ماه است.

و برای لحظه ای ترجیح می دهم به آهنگی که می شناسم و دوستش دارم پایبند بمانم.

توصیه شده: