آن زمان من خیلی زود درباره والد دیگری قضاوت کردم
آن زمان من خیلی زود درباره والد دیگری قضاوت کردم

تصویری: آن زمان من خیلی زود درباره والد دیگری قضاوت کردم

تصویری: آن زمان من خیلی زود درباره والد دیگری قضاوت کردم
تصویری: ویدئوی عبرت آموز - زود قضاوت نکنیم 2024, مارس
Anonim

حدود شش ماه است که در یک باشگاه بدنسازی زنان در محله ای که در آن بزرگ شده ام ، منطقه کرنشاو در لس آنجلس کار می کنم. بیشتر ساکنان این جامعه سیاه پوست هستند. و اگرچه لطیف سازی به سرعت در حال تغییر دادن جمعیت شناسی نژادی و اقتصادی منطقه است ، اما در طول تاریخ منطقه در منطقه فقیر طبقه کارگر ساکن بوده است.

عصر دیگر مرد سیاه پوستی با سه کودک خردسال وارد سالن ورزشی شد. او فکر می کرد که همسرش ممکن است این کار را دوست داشته باشد و از کشف امکانات جدید بسیار هیجان زده است. او س lotsالات زیادی در مورد قیمت ها و کلاس های ارائه شده داشت. فرزندان او نیز هیجان زده بودند و از دستگاهی به دستگاه دیگر می رفتند تا ببینند آیا می توانند سوار شوند.

مرتبط: بگذارید بچه شما بگوید "نه"

من تمام تلاشم را کردم تا به س questionsالات او پاسخ دهم ، اما بچه ها اغلب حواس او را پرت می کردند ، زیرا آنها مرتباً توجه او را جلب می کردند. من احتمالاً حواسشان را بیشتر پرت کرده بودم ، زیرا صعود روی وسایل بدنسازی برای کودکان خردسال بسیار خطرناک است. من از او خواستم نوزادانش را بیاورد ، و اگرچه او سعی کرد آنها را ساکت بنشاند ، آنها فقط در جهت دیگری سرگردان شدند زیرا کنجکاوی آنها را به آنها فرا می خواند.

فکر می کنید چرا من با فرزند خودم کار وحشتناکی انجام می دهم؟

بالاخره یک پسر بچه چیزی را زیر و رو کرد ، پدر صدا را بلند کرد و گفت: "حالا بیا اینجا!" لحن او چنان سختگیرانه بود ، احساس کردم تنم تنش دارد و از ترس اینکه آینده بعدی می آید ، دستانم را به سمت صورتم بلند کردم. پسر نیامد و پدر دو بار دیگر گفت: "بیا اینجا" ، هر بار با کمی نیروی بیشتر. سرانجام پسر به سمت پدرش برگشت و من فریاد زدم: "لطفاً نه اینجا ، نه در مقابل من با او کاری نکنید."

چشمان پدر به ملاقات من برخاست و او پرسید: "چرا فکر می کنی من کار وحشتناکی را برای فرزند خودم انجام می دهم؟" پسر به سمت پدرش آمد ، پشتش را روی سینه پدر قرار داد و پدر دستانش را به دور شانه های پسر گذاشت. من یک نفس راحت کشیدم. پدر گفت: "بیایید فقط در مورد تجارت صحبت کنیم." من عذرخواهی کردم ، و ما ادامه دادیم.

دشوارترین نکته درمورد گذراندن اوقات در محله قدیمی من میزان بی توجهی کلامی و جسمی کودکان است که با آنها روبرو می شوم. البته همه آنچه که من می بینم نیست. من همچنین والدینی را می بینم که به خوبی از فرزندانشان مراقبت می کنند و با عشق صحبت می کنند. اما وقتی می بینم که بچه ها را می آموزند ، به زمین می رانند ، زیر گریه تنها می مانند یا تحت نظارت قرار نمی گیرند ، ناراحت می شوم. به یاد می آورم که چگونه بزرگسالان ، وقتی نمی فهمیدم که چقدر از گفتار و رفتار آنها می فهمم ، احساساتم را از کودکی جریحه دار می کنند. من می دانم که کودکانی که به آنها فریاد می خورند ، مورد لعن و نفرین قرار می گیرند و تمام زندگی خود را به یاد می آورند. و در آن مواقع تمام تلاشم را می کنم تا به خودم یادآوری کنم که فرزندپروری چقدر دشوار است و به سختی می توان از فرزندان خود خشمگین شد.

من با سوال پدر از خودم فریب خورده ام. "فکر می کنید چرا من می توانم کار وحشتناکی با فرزند خودم انجام دهم؟" احساس کردم که احساس عمیق شرم بر روی من شسته شده است ، و خیلی دلم می خواست خودم را توضیح دهم. اما من نمی دانستم که چگونه این مکالمه را شروع کنم ، بنابراین به تمام سالات او در مورد سالن ورزشی پاسخ دادم و به او یک ماه عضویت رایگان برای همسرش دادم. گه ، من شخصاً برای یک سال هزینه آن را برای درست کردنش پرداخت کرده ام. تنش ناشی از برخورد ما کاهش یافته بود ، اما هنوز مقداری انرژی افزایش یافته بین ما وجود داشت.

من می بینم که والدین سیاه پوست بسیار بیشتر از هر گروه دیگری از والدین از تنبیه بدنی برای تنبیه فرزندان خود استفاده می کنند. یکی از نویسندگان واشنگتن پست در مورد اینکه چه کسی احساس می کند باید به فرزندان خود ضربه بزند به اشتراک می گذارد "تا در خارج از خانه با گرفتار شدن در معرض خشونت گروهی یا تیراندازی توسط پلیس به دردسر نیفتند. واقعیت های سیاه پوستی در آمریکا ".

سه بچه نزدیک سن
سه بچه نزدیک سن

من 3 بچه پشت به پشت داشتم و این بهترین چیز بود

هدایای فارغ التحصیلی کودکستان
هدایای فارغ التحصیلی کودکستان

8 بهترین هدیه فارغ التحصیلی کودکستان

مرتبط: درسی قدرتمند برای والدین که هرگز انتظار آن را نداشتم

قبل از اینکه از سالن بدنسازی خارج شود ، به من برگشت و گفت: "اگر بتوانم لحن كامل بین قدرت و فوریت را ایجاد كنم ، پسرم كه مبتلا به اوتیسم است ، به من گوش می دهد. اگر من چنین كاری نمی كردم ، حتما نیاز به ترک کامل داشت. " وقتی خودم را از خجالت درآوردم ، از اینکه با پدری روبرو شدم که فقط کارهای لازم برای کنترل رفتار پسرش را در محیطی انجام می داد که در معرض آسیب دیدگی بود ، سپاسگزارم. اما من همچنان تعجب می کنم ، آیا ممکن است من تار بین سبک های فرزندپروری و جامعه ای که در آن بزرگ شده ام را تشخیص دهم؟

اجازه داده ام برداشت من از جامعه ای که بزرگ شده ام ، برداشت من از پدر باشد. اما خوشحالم که در مورد قصد این پدر اشتباه کردم. من همچنین خوشحالم که شجاعت دارم ، هر چند ارتجاعی بتوانم در صورت لزوم در مقابل کودک بایستم. من ترجیح می دهم اشتباه کنم تا اینکه ببینم کودک در معرض تحقیر قرار گرفتن در ملا public عام است.

توصیه شده: