آن زمان من تکالیف پسرم را برای او انجام دادم
آن زمان من تکالیف پسرم را برای او انجام دادم

تصویری: آن زمان من تکالیف پسرم را برای او انجام دادم

تصویری: آن زمان من تکالیف پسرم را برای او انجام دادم
تصویری: Коллектор. Психологический триллер 2024, مارس
Anonim

آیا باید هرگز تکالیف فرزندتان را برای آنها انجام دهید؟

نه ، بدیهی است که شما هرگز نباید تکالیف فرزندتان را برای او انجام دهید زیرا آنها در مدرسه وظایف خود را انجام می دهند و آنها باید در تکالیف نیز موضوعات را یاد بگیرند و همچنین مهارت های مدیریت مسئولیت عمومی و مهارت های عمومی را بیاموزند.

بنابراین ، نه شما نباید تکالیف آنها را برای آنها انجام دهید. جواب منفی.

اگرچه استثنائاتی نیز وجود دارد.

مرتبط: زن دیگری که پسرم دوست خواهد داشت

در این هفته ، پسر 9 ساله من روان سرفه سختی داشت و فقط یک چیز کوچک و بی وقفه سرفه ضعیف بود. او حتی برای اولین بار پس از ماه ها به من گفت "مامان" ، که مرا "مادر!" بالغ می خواند. به تازگی. بنابراین او مرا به دور انگشت کوچک کودک فقیرش بسته بود.

از آنجا که بیمار بود ، دو روز مدرسه را از دست داد. من می دانستم که کارهای آرایش و مشق شب انجام می شود ، اما انتظار هجوم کتابها ، کاغذها ، حاکمان ، چوب های چسب ، مدادها و تکالیف مورد نیاز امضا را که در بسته پشتی به خانه آورده بود ، نداشتم. اگرچه او برای رفتن به مدرسه به اندازه کافی خوب بود ، اما هنوز صددرصد نبود. چیز کوچولو بیچاره.

بنابراین برای فریب معلم او (زیرا ، بیایید صادق باشیم ، این همان کاری است که من انجام می دادم) ، مجبور شدم با دست چپ خود بنویسم.

حالا ، بگذارید چیزی را مستقیم بگیرم. من واقعاً به تکالیف اعتقادی ندارم. شما به مدرسه می روید ، و آنجاست که این کار را می کنید. شما به خانه می آیید ، و باید کار دیگری به جز کار مدرسه در خانه انجام دهید. چون کار مدرسه است.

می توانید آن را "مشق شب" بنامید ، اما هیچ ارتباطی با خانه ندارد. این کار در مدرسه است که به عنوان مشق شبانه انجام می شود. من معتقدم یک کودک 9 ساله باید بیرون بچرخد ، در مورد پسرم ، به ورزش های رزمی یا نمایش بپردازد یا هر کاری را که می خواهند بخورد تا بخار احتمالی که در مدرسه بوده است را منفجر کند.

سه بچه نزدیک سن
سه بچه نزدیک سن

من 3 بچه پشت به پشت داشتم و این بهترین چیز بود

هدایای فارغ التحصیلی کودکستان
هدایای فارغ التحصیلی کودکستان

8 بهترین هدیه فارغ التحصیلی کودکستان

متأسفانه ، پسرم نتوانست در مدارس گران قیمت یا مبتنی بر قرعه کشی "بدون تکالیف ، فرزند شما یاد خواهد گرفت که سبد یا علوفه آجیل را در جنگل ببافد" در اطراف اینجا. بنابراین او مقدار مناسبی از مشق شب را دارد.

در این بعد از ظهر خاص ، من با روآن نشسته بودم و به او کمک کردم تا در صفحات ریاضی ، واژگان ، مطالعات اجتماعی و خواندن به او کمک کند. سپس سرفه شروع شد. و او واقعاً خسته بود. فقط بزن و بنابراین گفتم: "شما می دانید چه؟ شما باید استراحت کنید. من بقیه مشق شب را برای شما انجام می دهم."

و من کردم

اما این خیلی ساده نبود. پسرم قلم حقوقی وحشتناکی دارد. من به قلم خود افتخار می کنم. بنابراین برای فریب معلم او (زیرا ، بیایید صادق باشیم ، این همان کاری است که من انجام می دادم) ، مجبور شدم با دست چپ بنویسم. من خراش مرغی به نظر مناسب تولید کردم ، اما وقت گیر بود. به خودم گفتم استفاده از مغز غیر مسلط مغزم بسیار خوب است ، که این "برای من خوب است".

از آنجا که من برای تحصیلات پسرم ارزش قائل هستم و واقعاً نمی خواستم اطمینان حاصل کنم که مشق شب چیست ، من (همانطور که روی کاناپه دراز کشیده بود) با او تماس می گرفتم: "آیا می دانید چگونه تعطیلات را هجی کنید؟" و او آن را هجی می کرد. باعث می شود من از انجام کارهایش برای او خیلی بد نباشم.

"چگونه هجی می کنید زیبا؟" او می دانست.

احساس راحتی کردم. او این مسائل را می داند. او نیازی به بازبینی نداشت. او به استراحت احتیاج داشت.

بله ، ما باید بچه هایمان را به کار سخت و فشار برانیم. اما گاهی اوقات ما فقط باید شل شدن آنها را انتخاب کنیم.

معلوم شد ، شخصی که نیاز به بازبینی داشت من بودم. در حالی که دانشجوی ممتاز در بسیاری از دروس بودم ، در ریاضیات تقریباً شکست می خوردم. ریاضیات من را می ترساند و باعث می شود تمام بدنم سفت شود.

روان صفحات تکالیف ریاضی را انجام داده بود و وقتی فهمیدم همه چیز مثل یک چیز است ، احساس کردم خوبم که دو صفحه آخر را خودم ، با دست چپم ، در خراش مرغ انجام داده ام. س Theالات پیچیده ای بود. مانند "بتی ، جو ، رایان و بیلی 10 دلار برای تافی آب شور که در پیاده روی خریداری کردند هزینه کردند. جو 1 قطعه بیشتر از بتی داشت. بتی کمترین مقدار و رایان بیشترین مقدار را داشتند. بیلی چه مقدار آب نبات دارد؟" من سختی کشیدم من مجبور شدم یک نمودار و اعداد شمارش درست کنم. ترس قدیمی ریاضی من درست برگشت. فریاد کشیدم به روان که راحت روی پتو روی کاناپه پیچیده شده بود و به نوعی او جوابها را همینطور می دانست. خوب ، بنابراین من برای پسرم فکر نمی کردم ، فقط اطلاعاتی را که او برای نوشتن بیش از حد خسته شده بود ارسال می کردم.

نکته جالب اینجاست که احساس کردم از مغزم به گونه ای استفاده کردم که مدتی است استفاده نکرده ام. منظورم این است که ، من واقعاً روزانه از ریاضی استفاده نمی کنم. نه به اون روش و این احساس خوبی بود که دوباره از مغزم استفاده کردم.

مرتبط: آنچه به پسرم در مورد زن جیغ تصادفی گفتم

همچنین اهرم عالی است. من می توانم به Roan بگویم "شما باید ماشین ظرفشویی را خالی کنید ، من همه کارهای خانه شما را برای شما انجام دادم!" و او نمی توانست با من بحث کند.

من تعجب می کنم که آیا معلم متوجه تفاوت نوشتن شده است؟ اما من واقعاً اهمیتی نمی دهم. بله ، ما باید بچه هایمان را به کار سخت و فشار برانیم. اما گاهی اوقات ما فقط باید شل شدن آنها را انتخاب کنیم.

(نوشتن مقالات ترم در دانشگاه را برای من قطع کنید … نه. من فکر نمی کنم.)

عکس توسط: Ariane Price

توصیه شده: