من توسط والدین همجنسگرا بزرگ شدم
من توسط والدین همجنسگرا بزرگ شدم

تصویری: من توسط والدین همجنسگرا بزرگ شدم

تصویری: من توسط والدین همجنسگرا بزرگ شدم
تصویری: 'پدرم ده سال به من تجاوز کرد' 2024, مارس
Anonim

"این خط را می بینید ، میجا؟" همسایه در حالی که با دخترش صحبت می کرد به پیاده رو کنار خانه ما اشاره می کرد. "از روی آن عبور نکنید. مارسیون پسر الوس ، آنها کثیفی هستند."

من می دانستم که آن مرد من را در حالی که جارو در دست ایستاده بود دیدم ، در حالی که او آن کلمات رذیلانه را می گفت ، اما من لال شده بودم. در سن 8 سالگی ، من جرأت نداشتم که با چنین نفرتی صحبت کنم و به همین دلیل جارو کشیدن را ادامه دادم ، وانمود کردم که او را نشنیده ام.

هرچند که این کلمات مرا خشمگین کرد و تقریباً 30 سال بعد ، هنوز آنها را فراموش نکرده ام.

پنج سال قبل ، من و برادرم رسماً با tío (که او را پدرم می نامم) زندگی کردیم که مادر ما که با اعتیاد به مواد مخدر دست و پنجه نرم می کرد ، دیگر نمی توانست از ما مراقبت کند. یک سال بعد ، شریک زندگی او به ما پیوست و از آن زمان ما یک خانواده ناقص بودیم.

من اوایل این درس را آموختم که ما هرگز نباید در مورد پویایی خانواده خود صحبت کنیم. اگر از ما سال شد ، ما باید بگوییم که والدین ما هرمانوس هستند و هرگز ، هرگز به کسی نمی گوییم که آنها مانند یک مادر و پدر یکدیگر را بغل کرده ، بوسیده اند ، یک اتاق خواب مشترک دارند و یکدیگر را دوست دارند.

ما از اینكه سرویس های كودك ما را می كشاند و ما را تحت مراقبت های نگهداری می كرد ، وحشت داشتیم.

دهه 1980 بود و پدر و مادر همجنسگرایان چیزی شنیده نشده بودند. اچ آی وی و ایدز دنیا را وحشت زده کرد و به اشتباه علت آن را همجنس گرایی عنوان کرد. همجنسگرا بودن غیراخلاقی ، گناه ، آفت جامعه بود. ما از اینكه سرویس های زندگی ما پیدا شود ما را وحشت زده می كردند كه خدمات محافظت از كودكان ما را می برد و ما را در خانه های نگهداری می كند.

ما مراقب بودیم ، اما گاهی اوقات ، مردم راز ما را می فهمیدند. معمولاً مثل همسایه ما آن را خوب نمی گرفتند و اگر بچه دار می شدند دیگر اجازه نمی دادند با ما بازی کنند.

نزدیک به 20 سال طول کشید تا من شهامت پیدا کردم و در مورد تربیتم صحبت کنم. این به خاطر شرمساری من نبود ، بلکه به این دلیل بود که توسط جامعه به من یاد داده شده بود که افرادی که ما را دوست داشتند ، از آنها مراقبت می کردند و به ما پناه می دادند شرم آور بودند.

اکنون ، به عنوان یک زن بزرگسال ، با داشتن دو نوجوان خودم ، احساس می کنم مجبورم داستان خود را به اشتراک بگذارم ، به خصوص که کشور ما هنوز در مورد امنیت خانواده های همجنسگرایان بحث می کند و همچنان برای برابری ازدواج می جنگد.

پدر و مادر خجالتی
پدر و مادر خجالتی

7 نکته ای که فقط مادران خجالتی درباره فرزندپروری می دانند

دو دوست زن که به یکدیگر رازهایی می گویند
دو دوست زن که به یکدیگر رازهایی می گویند

5 علامت شما "هزاره سالمند" هستید (بله ، این یک چیز است!)

مربوط: خواهر من لاتینا ، همجنسگرایان و ازدواج قانونی است

درست مثل وقتی که من کودک بودم ، هنوز بحث هایی علیه والدین همجنسگرا وجود دارد که بچه ها را بزرگ می کنند و بعضی از آنها کاملا احمقانه هستند.

به عنوان مثال ، من شنیده ام که مردم می گویند فرزندان والدین همجنسگرا بیشتر احتمال دارد که خودشان همجنس باز شوند.

به نظر می رسد این افسانه بر این فرض تکیه دارد که همجنس گرایی یک رفتار آموخته شده است ، نه یک قسمت ذاتی از فرد. گرچه برای من استاندارد نیست که جنسیت هرکسی را بیان کنم ، اما احساس می کنم ضد استدلال من با بیان اینکه نه برادرم و نه من همجنسگرا نبودیم بهتر است بیان شود. در حالی که تحقیقات کمی برای کشف این پدیده وجود دارد ، شواهد نشان می دهد که گرایش جنسی والدین بر گرایش جنسی کودک تأثیر نمی گذارد.

ادعای دیگری که مدت ها شنیده ام این است که زوج های همجنسگرا بی ثبات تر از زوج های صاف هستند و منجر به اختلال و سردرگمی کودک می شود.

زوج های همجنس از نظر آماری شادتر هستند ، احتمال تقلب در آنها کمتر است و بهتر از زوج های همجنس باز می توانند رابطه ای دوست داشتنی و طولانی مدت داشته باشند.

هر دو پدر و مادرم در تمام مدت زندگی ما در خانه در یك رابطه متعهدانه با هم بودند. در حقیقت ، تحقیقات با تجربه من ارتباط دارد ، نشان می دهد که زوج های همجنسگرا از نظر آماری شادتر هستند ، کمتر احتمال تقلب را دارند و بهتر از زوجین همجنس باز می توانند رابطه ای دوست داشتنی و طولانی مدت داشته باشند.

سرانجام ، من اغلب شنیده ام که مردم می گویند تربیت فرزندان برای والدین همجنسگرایانه غیر طبیعی است (اخیراً طراحان مد بالا ، دولچه و گابانا ، که هر دو آشکارا همجنسگرا هستند ، اظهارات مشابه و شگفت انگیزی ارائه دادند)

در حالی که تحقیقات نشان داده است که هیچ ارتباطی بین گرایش جنسی والدین و رفاه فرزندانشان وجود ندارد ، من یک مثال شخصی تر ارائه می دهم.

مربوط: مطالعه نشان می دهد بچه های والدین همجنسگرای سالم تر از افراد مستقیم هستند

وقتی tío من و برادرم را به خانه اش برد ، او این کار را کرد زیرا ما کاملاً کس دیگری نمانده بود که از ما مراقبت کند. هیچ یک از ما پدران بیولوژیکی خود را در زندگی خود نداشته ایم. مادر ما در 11 ماهگی من را رها کرده بود تا یک ماده مخدر را در قسمت دیگری از ایالت دنبال کند (برادرم را برای سوار شدن به آنجا بکشاند). چند ماه بعد ، او برادر من را ترک کرد تا فقط در 3 سالگی از پس زندگی برآید و tío ما او را پیدا کرد که در یک سطل زباله حفر می کرد و به دنبال غذا بود.

اگر زندگی با والدین بیولوژیکی و مستقیم ما طبیعی بود ، من مطمئن هستم که غیر طبیعی نجات ما بود و احتمالاً تنها شانس زنده ماندن بود. به ما اجازه داده شد که به جای اینکه توسط سیستم پرورش دهنده از هم جدا شویم ، با هم بمانیم و یک خانواده دوم به ما بدهند.

ما دو سال آینده را از خانه به خانه دیگر منتقل کردیم تا اینکه tío ، که در آن زمان فقط 21 سال داشت ، توانست هر دو ما را به خانه ببرد و خانه ای دوست داشتنی و دائمی به ما بدهد.

اگر زندگی با والدین بیولوژیکی و مستقیم ما طبیعی بود ، من مطمئن هستم که غیر طبیعی نجات ما بود ، و احتمالاً تنها شانس زنده ماندن بود. به ما اجازه داده شد که به جای اینکه توسط سیستم پرورش دهنده از هم جدا شویم ، با هم بمانیم و یک خانواده دوم به ما بدهند.

امروز من یک مادر ، یک همسر ، یک فارغ التحصیل دانشگاه (با افتخارات) ، یک داوطلب و مربی ، یک نویسنده و یک فعال هستم. فرصتی که از کودکی برای داشتن خانه داشتم ، هر چقدر هم غیر عادی باشد ، مرا در راهی قرار داد که امروز در آن قرار دارم.

در سال 2012 ، تقریباً 400000 کودک در ایالات متحده تحت پرستاری قرار گرفتند و برآورد می شود که 15٪ از این کودکان (تقریباً 60،000) به طور دائم از خانه های خود خارج شوند.

آنچه این کودکان به آنها احتیاج دارند والدین دوست داشتنی و پایدار است و نه بحث در مورد غیراخلاقی بودن همجنسگرایی. و دقیقاً مانند یک زوج صاف ، زوج های همجنسگرا نیز قادر به تربیت فرزندان خود با عشق و صداقت هستند.

برای من ، این یک مسئله جمع صفر است. وقت آن رسیده است که والدین همجنسگرا را برای آنچه واقعاً هستند ببینیم: فرصتی برای کودکان برای ایمن بودن و دوست داشتن آنها. هیچ چیز دیگری مهم نیست.

توصیه شده: