کادوهای کریسمس ، سبک راز سانتا
کادوهای کریسمس ، سبک راز سانتا

تصویری: کادوهای کریسمس ، سبک راز سانتا

تصویری: کادوهای کریسمس ، سبک راز سانتا
تصویری: The Gummy Bear Song (CHRISTMAS SPECIAL) 🎅🏻 Gummibär 🎄 Christmas Song - English 2024, مارس
Anonim

در آن زمان ، ایده خوبی به نظر می رسید.

من چهار خواهر و برادر دارم و بین همه ما ، تعداد خواهرزاده ها و خواهرزاده ها به سرعت در حال تکثیر است. در حالی که همه ما شغل داشتیم ، می دیدیم که در طول تعطیلات برای همه کادو می خریم.

خواهرم پس از یک صبح مخصوص کریسمس با استعداد ، با نوک انگشت در میان کوههای کاغذ بسته بندی مچاله شده ، به طور منطقی پیشنهاد کرد که یک کیسه چنگ برای بزرگسالان ایجاد کند. وی ادعا کرد که این با خانواده بزرگ همسرش کار کرده است ، بنابراین ما باید آن را بررسی کنیم.

و ما این کار را کردیم سال بعد ، بعد از تمیز و کنار گذاشتن ظروف شکرگذاری ، تکه های کوچک کاغذ قراضه و قلم را برای بزرگسالانی که هنوز دور میز غذاخوری من نشسته بودند ، تحویل دادم. خواهرم ، یک معلم سابق ، دستورالعمل ها را طوری می نوشت که گویی در کلاسش سخنرانی می کند.

"نام خود را در بالا بنویسید ، سه ایده هدیه را لیست کنید ، سپس قطعه کاغذ را تا کنید و در کلاه بگذارید." او یک فدورای قدیمی را که من در گذشته از مرحله آنی هال گذشته بودم خریداری کرده بود.

بعد از موافقت با 30 دلار برای هر نفر ، به لیست خود نگاه کردم و آهی کشیدم. فقط یک مورد از این برش جان سالم به در برد ، اما یک آهن برای کریسمس؟ واقعاً؟

همه ما نشسته بودیم ، قلم های در دست ، و در مورد لیست خواسته هایمان تعمق می کردیم. در حالی که برخی بلافاصله شروع به خط زدن کردند ، من حرفم را تکان دادم.

چیزی فقط برای من؟ واقعاً؟ برای بچه ها نیست؟

این آسان نبود.

من به آهن خود فکر کردم ، یکی فقط با دو تنظیم: سرد و سوزان.

پدر و مادر خجالتی
پدر و مادر خجالتی

7 نکته ای که فقط مادران خجالتی درباره فرزندپروری می دانند

دو دوست زن که به همدیگر رازهایی می گویند
دو دوست زن که به همدیگر رازهایی می گویند

5 علامت شما "هزاره سالمند" هستید (بله ، این یک چیز است!)

آنجا. من یک مورد داشتم حالا ، من فقط به دو مورد دیگر احتیاج داشتم. فکر کنید ، فکر کنید ، فکر کنید …

چرا اینقدر سخت بود؟ اگر هرگز به چیزی برای خودم احتیاج داشتم ، می توانستم آن را دریافت کنم. دارایی های خوب همیشه خیلی غیر عملی یا خیلی گران بودند.

هر چند یک ایده نابخردانه به ذهن خطور کرد. با احساس انحطاط قشنگ ، نوشتم: "یک روز در آبگرم".

برای لحظه ای ، من تصور می کردم که کاملاً متنعم شده ام ، و از دنیا خاموش شده ام تا ساعت ها بعد با روش تازه اصلاح و آرایش ظاهر شوم.

ها ، ها! من شروع به آویز کردن این چیزهای کل کیف کردم. خوب ، دو تا پایین ، یکی برای رفتن. درست زمانی که می خواستم بنویسم ، "گوشواره های گل میخ الماس" ، خواهرم دوباره صحبت کرد.

"قلم ها پایین است. من کاملا فراموش کردم ما باید محدودیتی تعیین کنیم."

سر همه بلند شد.

بعد از موافقت با 30 دلار برای هر نفر ، به لیست خود نگاه کردم و آهی کشیدم. فقط یک مورد از این برش جان سالم به در برد ، اما یک آهن برای کریسمس؟ واقعاً؟

در آن زمان ، ایده خوبی به نظر می رسید.

با اکراه ، "یک روز در آبگرم" را خط کشیدم. من که نمی خواستم کاملاً عملی عمل کنم ، مورد دوم را به لیست خود اضافه کردم ، شکلات یک ساله ، و در آخر ، یک حمام حبابی مورد علاقه من و یک سری شاخه گوش.

صبح کریسمس که رسید ، ما برای صرف صبحانه و تبادل کادو مورد انتظار در خانه خواهرم جمع شدیم. با بزرگسالان نشسته در اطراف درخت ، او هدیه را برای دریافت کننده خود ، برادرم ، انتخاب کرد و آن را در دامان او قرار داد. پس از باز کردن آن ، با اعلام هیجان خود از دریافت لیوان مسافرتی جدید و کارت هدیه به موسسه قهوه مورد علاقه خود ، وی هدیه آنها را به گیرنده خود تحویل داد ، و این کار ادامه یافت تا این که نوبت من بود.

خواهرزاده ام از جای خود بلند شد و با نگاهی شیطانی به چشمانش ، لحظه ای از اتاق خارج شد و با برجی از جعبه های کوچک و جداگانه بسته بندی شده برگشت و آن را در پاهای من قرار داد.

او گفت: "ارزش یک سال شکلات ،"

دو فکر در ذهنم خطور کرد. اول ، شما خیلی من را نمی شناسید. قبل از اینکه سال تمام شود ، این غارت جدید را خوب جلا داده ام. دوم ، مراقب آنچه می خواهید باشید. من به شکلات زیادی احتیاج داشتم مثل اینکه به کیک میوه دیگری احتیاج داشتم.

در سالهای پس از آن ، ما با مبادله هدیه کار خود را ادامه داده ایم و مقادیر مختلف را با توجه به توانایی های مالی افراد تغییر می دهیم. و درخواستهای من نیز بین عملی (یک کیسه ناهار جدید برای کار) ، تخفیف (کارت هدیه برای یک سالن گران قیمت) و خیرخواهانه (کمک به یک پناهگاه محلی برای بی خانمان ها) متفاوت بوده است. چیزی که تغییر نکرده این واقعیت است که سنت ما در هدایت هدفمند بسیار بیشتر از توانایی ما برای هدیه دادن به کل جمعیت است و هنوز هم ایده بسیار خوبی است.

توصیه شده: